نتایج جستجوی عبارت «برادران گشتی عراق» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
پاسخ فرمانده دسته
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در اواخر جنگ، بعد از پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران، بعثیون عراق به جاده اهواز- خرمشهر حمله‌ور شدند. یکی از برادران گردان خطاب به آقای علی زردشت ‌فرماندهی دسته کرده و می‌پرسد: عراقیها دارند می‌آیند! چکار کنیم؟ ایشان هم در پاسخ جواب می‌دهد: مرد حسابی در این موقعیت فرمانده لشکرش هم توی قضیه گیر می‌کند‌، حالا از من سئوال می کنی چکار کنیم‌؟!  ...
دوست ندارم الآن خورده ام
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
یک شب در تپه کدو و در منطقه حاج عمران عراق، آقای جواد مبین پاس بخش بود. دو نفر از برادران اهل گناوه هم نگهبان بودند. آقای مبین رفته بود به آنها سرکشی کند. این دو نفر سرما خورده بودند. از جیبشان دستمال کاغذی بیرون آورده بودند تا استفاده کنند. آنها برای مزاح به آقای مبین تعارف کرده بودند که شما نمی خواهید آقای مبین در تاریکی فکر کرده بود ، بیسکویت است گفته بود خیلی ممنون دوست...
نتایچ عملیات محرم
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات محرم »
1- آزاد شدن 700 کیلومتر مربع از میهن اسلامی در مرحله اول و دوم عملیات، از جمله ارتفاعات 400‌، ارتفاعات 298‌، پل چم سری‌، منطقه چم سری‌، حوزه نفتی بیات‌، نهر عنبر و موسیان و خارج شدن جاده عین خوش دهلران از زیر دید و تیر‌رس دشمن و همچنین زیر دید قرار گرفتن شهرک طیب عراق‌. 2- آزاد شدن 300 کیلومتر مربع از خاک عراق از جمله پاسگاههای زبیدات، شرهانی‌، ابوغریب‌،‌ تأسیسات نفتی منطقه و... 3- در مجموع 14 تیپ...
نتایج عملیات فتح المبین
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات فتح المبين »
تعداد زیاد اسرای دشمن و غنائمی که به دست آمد، نشانگر میزان موفقیت عملیات، استیصال و انهدام دشمن و برتری نظامی ایران بود. "ویلیام اف هیمکن" از فرماندهان نیروی دریایی آمریکا و عضو هیئت‌مدیره فدرال برنامه مطالعات خارجی بروکنیز پس از عملیات فتح المبین گفت: پیروزی‌های ایران، نشان‌دهنده تجدیدقوای نیروهای مسلح، نیروی انسانی بیشتر و هماهنگی بهتری بین ارتش و سپاه پاسداران بود." و "افرایم کارش" یکی دیگر از کارشناسان نظامی، با نگاهی عمیق به عملیات فتح المبین می‌گوید: عملیات فتح...
شهدا سال 65 -خاطراتی از برادر شهید اکبر ربیعی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد اکبر ربيعي »
در آخرین اعزام به جبهه، چون مدت ۲۲ روز از برگشتن او از جبهه نگذشته بود، از طرف خانواده از جبهه رفتن او ممانعت شد. به برادران گردان کمیل هم سفارش شده بود که از سوار کردن ایشان خودداری نمایند. ولی او به‌وسیله دوستانش به خارج از شهر نی‌ریز می‌رود تا در خارج از شهر سوار خودرو شود، ولی برادران گردان از بردن او به جبهه جلوگیری می‌کنند. بادلی شکسته و گریان و نالان به‌وسیله خودروهای عبوری خود...
زندگینامه جانباز علی دیده جهان
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
علی دیده جهان فرزند ماشاء الله در دهم اردیبهشت ماه سال 1349 در شهرستان نی‌ریز و در خانواده‌ای با ایمان دیده به جهان گشود. پس از سپری شدن دوران طفولیت برای آموختن علم و دانش وارد دبستان فرهنگ اسلامی نی‌ریز گردید. بعد از آن تحصیلات دوره راهنمایی را در مدرسه راهنمایی شهید دکتر مفتح این شهرستان آغاز کرد. در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه میهن عزیزمان او نیز عشق و شور زیادی برای رفتن به جبهه از خود نشان می...
نتایج عملیات بدر
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات بدر »
1- هفت تیپ و پنج لشکر عراق بین 20 تا 100 درصد منهدم شدند‌. 2- به ‌لشکر گارد ریاست جمهوری و‌‌نیروی کماندوی سپاه سوم عراق 20% خسارت وارد شد‌. 3- تعداد 15000 نیروی دشمن کشته و مجروح شد و 3200 نیروی عراقی به اسارت درآمد‌. 4- 250 دستگاه نفربر‌، 40 قبضه انواع توپ‌، 200 دستگاه خودرو‌، 60 قبضه خمپاره انداز‌، 4 فروند هواپیما PCV ملخ‌دار‌، 2 فروند میگ و سوخو‌، 4 فروند بالگرد و‌ مقدار معتنابهی وسایل مخابرات و‌... منهدم گردید‌.  ...
آش سبزی که روی دست ماند
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در منطقه عملیاتی پنجوین جمع زیادی از برادران نی‌ریزی دور هم جمع بودیم. مثل آقای سید حسام الدین قرشی و... یک روز بچه‌ها هوس آش خوردن کردند. آقای حسام قرشی قبول کرد که آش بپزد. و خلاصه مقداری سبزی و حبوبات و آب داخل یک دیگ بزرگ ریخت و شروع به آش پختن کرد. بعد از چند ساعتی که آش آماده شد، هیچ کس آن آش را نخورد و ایشان دیگ را برداشت و برد بین برادران ارتشی...
شهدا سال 60 -وصیتنامه شهید رضا شاهمرادی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ » شهيد رضا شاهمرادي »
بسم الله الرحمن الرحیم سلام به مادر و برادران بزرگوارم، مادرجان مرا ببخش که به حرف شما گوش نکردم. درست است که شما دلتان برای فرزندتان می‌سوزد، درست است. این هم راه حسین(ع) است و من را ببخشید. این کار کوچک من بود که وصیتنامه خودم را بنویسم. من از شما می خواهم که اگر شهید شدم برای من گریه نکنید و شما خوشحال باشید که پسری را در راه حسین(ع) داده‌اید. مادرجان و پدرجان خون من از برادران دیگرم...
اتاق سریع برق کشی می شود
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
زمانیکه گردان کمیل در پادگان جلدیان که تازه تأسیس شده بود مستقر شد. تعدادی از برادران که با هم زیاد شوخی می‌کردند به دنبال یک اتاقی بودند که در آن مستقر شوند تا مزاحم سایر برادران نباشند. بالاخره اتاقی پیدا کردند اما فاقد روشنایی و برق بود. یکی از آنها به قسمت تأسیسات تیپ المهدی(عج) مراجعه می‌کند و می‌گوید: قرار است این اتاق، اتاق فرماندهی باشد و جلسات عملیات بعدی در اینجا طرح شود. لازم است سریعا" برق...